تعداد بازدید: 4871

توصیه به دیگران 2

شنبه 29 مرداد 1384-0:0

" فروغ " معشوق را از گستره زنانه به گستره مردانه كشيد

گفتگو با ابوالفضل پاشا،شاعر تنکابني.


" فروغ فرخزاد " با جسارتي كه به خرج داد، براي اولين بار در اشعارش، معشوق را از گستره زنانه به گستره مردانه كشيد.
-معشوق در شعر كلاسيك از چه جايگاهي برخوردار است؟
معشوق در شعر كلاسيك گاه در مقام يك موجود زميني و گاه در مفهوم آسماني به وضوح قابل مشاهده است. البته معشوق در شعر كلاسيك مفهوم صريح ندارد. البته بايد از شعرهايي كه معناي صريح دارند، چشم بپوشيم. مثلا معشوق در شعر "حافظ" گاه جنبه آسماني و گاه جنبه زميني پيدا مي كند و از اين ميان در مي توان به تفسيرهاي متعددي نيز دست يافت. متاسفانه معشوق در شعر شاعران كلاسيك از نظر چهره و تيپ چهره يكساني به خود مي گيرد و صفاتي كه به اين معشوق ها از سوي شاعر تعلق مي‌‏گيرد، يكسان است. مثلا همه معشوق‌‏ها زلفي سياه و كمند دارند, در شعر كلاسيك به معشوقي بر نمي‌‏خوريم كه موهايي كوتاه و بلوند داشته باشد.
-چرا چهره همه معشو‌ق‌‏ها در شعر كلاسيك يكسان است‌‏؟
گويي كه شاعران با فاكتورهايي از پيش تعيين شده به سراغ معشوق مي‌‏روند و او را وصف مي‌‏كنند و اصلا از توصيفاتي كه از سوي شاعران پيشين براي به تصوير كشيدن معشوقش به كار برده شده است، سود مي‌‏جويد, گويي معشوق هم مانند اصول شعر كلاسيك از سوي شاعران تقليد مي‌‏شده است و هيچ شاعري در پي آن نبوده است كه اين هنجارها را بشكند.البته بعضي از تعبيرها در شعر شاعران به چشم مي خورد كه در تحقيقات متعدد هنوز نتوانسته اين را در يابيم كه نظر شاعر از به تصوير كشيدن او چه بوده است.
-آيا تمام معشوق هايي كه شاعران در شعرشان از آنها دم زده اند‌‏, زن بوده اند‌‏؟
از ميان شاعران نامي ايران , مي‌‏توان به "مولانا" اشاره كرد، او يك معشوق مرد يعني "شمس" را براي خود بر مي گزيند و بيشتر شعرهايش براي او سروده شده است.البته معشوق پسر هم در شعر شاعران به چشم مي خورد كه اين نشان مي دهد كه در پاره اي موارد معناي معشوق در شعر كلاسيك متغير بوده است. در قديم، رسمي وجود داشته است كه بزرگان به يكديگر پسر بچه نوجواني را به عنوان خدمتكار هديه مي كردند كه اين جوان كاركردهاي ديگري نيز داشته است !
و رسم بر اين بود و هست كه باده را به روي خوش بنوشند. از اين رو در چنين مجالسي حتما يك پسر زيبا روي نيز وجود داشته است. البته اين مساله در زمان هاي مختلف كاركردهاي گوناگوني به خود مي گيرد و اين موضوع را نمي توان بر اساس مقتضيات زمان مورد بررسي قرار داد .مثلا در شعر ما فقط گاهي اوقات معشوق و ممدوح با هم يكي مي شوند , "حافظ" زماني كه مي خواهد مدح شاه شجاع را بگويد، مثل "انوري" براي او قصيده سرايي نمي كند. بلكه او را در مقام معشوق قرار مي دهد و بعد توصيف مي كند كه در طول غزل، اين موضوع تداوم مي يابد. مثل بيت زير:
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
كه نيست با كسم از بهر مال و جاه نزاع
-معشوق در شعر معاصر از چه جايگاهي برخوردار است؟
معشوق نيز مثل تمام موضوعاتي كه شاعران در شعرشان به آن توجه كرده اند، در طول زمان هاي مختلف دچار تغيير و تحول شده است و جلوه هاي مختلفي به خود گرفته است .مثلا شاعراني چون "منصور اوجي" , "م .آزاد" , "فرخ تميمي" بر خلاف ظاهر شعري شان , شاعران كلاسيكي هستند و نحوه برخورد آنها با معشوق نيز كلاسيك است. ولي ديدگاه هاي جديدي در شعر معاصر مطرح مي شود، "شاملو" كه به "آيدا" در مقام معشوق نگرشي تازه اي دارد. همچنين از استثناهايي كه در شعر كلاسيك سابقه نداشته است و براي اولين بار در شعر "فروغ" شاهد آن هستيم. معشوق مرد براي اولين بار در شعر "فروغ" كاركرد مي يابد. او سيطره معشوق را از حوزه زن به گستره مرد نيز مي كشاند. در شعر معاصر، شاعران هنجارشكن و نوپردازي چون "فروغ" و "شاملو" نگاه ما را نسبت به معشوق دگرگون مي كنند. شاعراني كه مدعي اند در فرم تحول ايجاد كرده اند , كاري در عرصه مفهوم از پيش نبرده اند.
-آيا تصوير زن در شعر شاعران معاصر باز نمود ذهني است و يا مي تواند جنبه بيروني نيز داشته باشد؟
اگر به طور عام از شعر شاعران كلاسيك بگذريم، از "نيما" به بعد، زن در شعر شاعران رفته رفته جنبه و جلوه اي ديگر به خود مي گيرد و به سمت زندگي واقعي خود سوق مي يابد و ديگر از تشبيه معقول به محسوس , شاعر , خود را مي رهاند و تشبيهات به سمت معقول به معقول و محسوس به محسوس سوق پيدا مي كند و تا جايي كه من بررسي كرده ام تصوير زن در دوره معاصر , تصويري واقعي و امروزي جلوه مي كند.البته شاعران معاصر حتي براي به تصوير كشيدن زن امروزي از موتيف‌‏هاي اسطوره اي نيز كه در ذهن شاعر جا خوش كرده اند، بهره جسته اند.
-چرا از ميان تمام نام زن هايي كه شاعران در شعرشان نام برده اند، تنها "آيدا" و در پاره اي موارد نام "ري را" به گوش مي رسد؟
من اعتقادي به اين گفته ندارم، شاعراني هستند كه از اين دو نام بهره جسته اند كه در حد مقلد باقي مي مانند. براي اولين بار نام "ري را" در شعر "نيما" به چشم مي خورد. اما "نيما" از "ري را" به عنوان معشوق سود نجسته است. "سيد علي صالحي" از اين نام تلقي ديگري دارد. البته از اين ميان نام "ليل"،ا معشوق "نصرت رحماني" نيز به گوش مي رسد. اما اين صدا بنا به دلايلي آنچنان بلند نيست. اما نام "آيدا" با "شاملو" بلند آوازه مي شود‌‏, "شاملو" چه در مورد معشوق و چه در عرصه هاي ديگر، حتي در ضعيف ترين شعرهايش نيز امكانات تازه اي به شعر فارسي افزوده است كه قابل مقايسه با شاعران ديگر نيست. البته "شاملو" با "آيدا" در پي آن نبوده است كه چهره معشوق را در شعر معاصر برجسته كند، او در پي سرودن شعرش بوده است، اين اتفاق در شعر "صالحي" نيز رخ داده است. اگر "آيدا" و "ري را" نبودند، باز هم نام "شاملو" و "سيد صالحي" در طول تاريخ شعر معاصر ايران به جاي ماند و اين ربطي به معشوق ندارد. (ilna)


    ©2013 APG.ir